کاروان

حرف های آخرین سال

باید از انسان ها گریزان

و از سایه شان بترسم  !

باید به سوی پلنگان و شیران رفتن را بیاموزم!!

رام بودن را از آدم ها یاد گرفتم

و  اهلی شدم 

تا چون خران بارکش

بار غیر انسانی شان را بردارم .....

.......... از این که به یک زندگی دروغین دارم ادامه می دهم از خودم و از دست خودم بیزارم . باید باب سلیقه دیگران زندگی کنم و این برایم  بزرگترین عذاب همیشگی است .

انگار دراین دنیای کوچک پست

نباید پرنده باشم

به سبکبالی پرواز .......................

 

از این که به یک زندگی دروغین دارم ادامه می دهم از دست خودم و تنها از دست خودم شاکی ام . باید باب سلیقه دیگران زندگی کنم و این برایم بزرگترین عذاب همیشگی بوده است .

هیچوقت آرامش واقعی نداشتم .

آرامش حقیقی را در کودکی از دست دادم و حالا در پی آرامشی کوچک تنها به دنیای هنر رو کرده ام .

فقط دنیای هنر............

نقاشی .....................

شعر و داستان نوشتن و موسیقی ...........

با اینهاست که واقعا احساس می کنم نفس می کشم ..................... دیگر هیچ !!

+   کبرا پورپیغمبر ( آذر ) ; ۸:٠٤ ‎ق.ظ ; ۱۳٩٠/۱٢/٢۸

design by macromediax ; Powered by PersianBlog.ir