خداحافظی
آخر آخرای زمستان است ...
برف زیبا و عجولی می بارد تا با ما وداع کند وفادارانه و نشان دهد که گرچه کم باریده ولی از سر توانش بالاخره باریده زمستان پیر کهنه !
بارشی از خاطرات گرم و سرد و عریانی بی ریای طبیعت .
دلم می گیرد از رفتنش ! مثل بچه ای هستم که مادرش را گم کرده است .
زمستان ... معنای شعر و تداعی جسم خسته و بی برگ و شاخه ذهن من !
+
کبرا پورپیغمبر ( آذر ) ; ٧:۱٠ ق.ظ ; ۱۳٩٠/۱٢/٢٧