کاروان

دعا

:  " احساس سوختن به تماشا نمی شود

آتش بگیر تا که بدانی چه می کشم      "

آتش گرفته ام و حاشا نمی شود

خوشحال شو ! بعداز سوختن چه می کشم .

در بر گرفته است ... خاموش نمی شود

رقصی بکن ... !  می بینی چه می کشم .

از  پا به سر می دود آرام نمی شود

شعله رمیده اش میداند چه می کشم .

گفتی  بسوز و تماشا کافی نمی شود

شادم ! که در آتش ات میدانم چه می کشم .

بودن  یا نبودن به سخن سوز نمی شود

از دست دوزخ زمان ناله سر می کشم .

دل سوخته به نیایش - دعا درمان نمی شود

در میکده باده پرستان ببین چه می کشم .

 

                     


 



+   کبرا پورپیغمبر ( آذر ) ; ۱٢:٥۳ ‎ق.ظ ; ۱۳٩٠/۱٢/٢

design by macromediax ; Powered by PersianBlog.ir