رقص سرزمین من
طبیعت نمیداند غم چیست
نمیداند که غصه های بشر
مثل گیاهان و رستنی ها
ریشه می زند و جوانه می دهد
نمیداند که لبخندهای دروغین هرز هم
ریشه می گستراند
و پاکی های آن را
به نیشخندی بازی میدهد...
طبیعت عادت کرده است
عادت طبیعی خود را
با تکرار و تکرار از سر باز کند .
فصل پنجم را
بارانی رقم میزند
که ریشه عریان آن
زیرخاک سرزمینم می رقصد،
وقتی دامنه ی کوه های سبز آن می چرخد ...
طبیعت از تاریخ هم چیزی نمیداند
از قله به این رقص زیبا نگاه کن !
+
کبرا پورپیغمبر ( آذر ) ; ۸:۱٢ ق.ظ ; ۱۳٩٢/۱/۱۱