کاروان

برایم بگو

سرنوشت تو

در دستان بی رمق منست !


جوهر رگهایم را

بر چشمهایم می چکانم

که از آب تهی گشته است اینروزها

خود بگو !

چه سرانجامی داشته باشم برایت

 که هزار طرفدار داری

و من را میخوانند هر شب کار و روزگار

از برای تو !

 

 

 


+   کبرا پورپیغمبر ( آذر ) ; ۱٢:٤۱ ‎ق.ظ ; ۱۳٩۱/۱٢/۱

design by macromediax ; Powered by PersianBlog.ir