کاروان

 

پرستوها که رفتند 

کلاغی سیاه جانشین آنهاشد

تا بشارت دهنده سحر باشد

در شبی که تمام نمیشد شبهایش .

صدای شغالان را می شنیدم دیشب

داشتند صدای شوم کلاغ را

با صدای زوزه هایشان می بریدند .

گوش هایم را گرفته بودم

طاقت شنیدن اذان را نداشتم !

در دمای شلیک گلوله های سربی

به سوی تو !

 

 

 

 


+   کبرا پورپیغمبر ( آذر ) ; ٦:٤٦ ‎ق.ظ ; ۱۳٩۱/۱٠/۱٧

design by macromediax ; Powered by PersianBlog.ir