آیری بیر سحر ...................
مردم یک دروغ محکم و زورمند را بریک راست کمخون ترجیح می دهند .
مردم بی چیز همیشه جوانمردند .
خطایی که روی به حقیقت زنده دارد بارورتر از حقیقت مرده است .
زندگی غم انگیز نیست ، ساعت های غمناکی دارد .
دلیرباش !
تازمانی که چشم های وفاداری با ما اشک می ریزند زندگی به رنج کشیدن می ارزد .
بهترین شان از همه بدتر بود . زیرا درست به همان علت با قاطعیت بیشتری هنرمند را زیر سرپوش محبت نادان خود خفه می کردند ، با خلوص نیت می کوشیدند نبوغ را خانگی کنند ، پائینش بیاورند ، شاخ و برگش را بزنند ، هموارش کنند ، عطر بر آن بپاشند تا جایی که دیگر همطراز حساسیت شان ، خودپسندی شان و ابتذال محیط شان گردد .........................
این مردم همین که گلی را ببینند یک فکر بیش ندارند آن این که در گلدانش بگذارند یا پرنده را در قفس کنند و از انسان آزاد یک نوکر بسازند .
برگرفته از رمان چهارجلدی " ژان کریستف " ترجمه م . آ به آذین