داستان کوتاه ... فکر نمیکردم اینقدر با احساس باشد ! همسرم را می گویم ... صبح که با موهای وز و قاطی پاتی بیدارشدم و بهش در آینه روبرو لبخندی زورکی زدم خندید و گفت : موهاتو بخورم زن ! نوشته شده در ۱۳٩۳/٧/٩ساعت ٩:۱٠ ق.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()
فکر نمیکردم اینقدر با احساس باشد ! همسرم را می
گویم ... صبح که با موهای وز و قاطی پاتی بیدارشدم و
بهش در آینه روبرو لبخندی زورکی زدم خندید و گفت :
موهاتو بخورم زن !
دانلود آهنگ جدید