آذر

از

هیچ

نوشتم

و به

هیچ

نرسیدم !

 

 

 

نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/۳٠ساعت ۱٢:۱٦ ‎ق.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


باید عوض کنم

سبک نوشتن قدیمی را

و با واژه های طراز نوین بنویسم 

دوستت دارم !

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/٢٩ساعت ۱۱:۱۸ ‎ب.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


 

شست و شو

می دهم 

مغزم را ...

با یاد تو 

پاک می شود

همه چیز !

 

 


 

نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/٢٩ساعت ۱٠:٤٧ ‎ب.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


 

در خرابه های وجود خود نشسته ام

بعد از تو دست از جان خود شسته ام

مراقب خاطراتم که در دل هم داشتیم

بازهم به انتطار تو  اینجا نشسته ام !

 

 

نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/٢٩ساعت ٥:٢۸ ‎ق.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/٢۸ساعت ۱٠:٢٩ ‎ق.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


تک درخت

چه می داند از آسمان و باران

آه جنگل پیچیده است

به دست و پای او !

 

 ترجمه ترکی : 

 

یالقیز آغاج

گوی دن و یاغمیردان

نه دوشونور

اورمان ال آیاغینا دولاشمیش آه!

 

 


 

 

 

 

 

 

نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/٢۸ساعت ٩:٢٤ ‎ق.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


مثل پرندگان آزاد

آرزوی اسمان نمی کنم 

این قفس اهنین

محکمتر از هر آرزوست !

 

 


نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/٢۸ساعت ٧:٥٦ ‎ق.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


 

دلگیرم از این شهر بزرگ

کلید خنده های مردمانش

لهجه روستایی یک شاعر است ...

 

 

نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/٢۸ساعت ٦:۳٥ ‎ق.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


روز

لباس آبی آسمانی را

به تن می کند

و سنجاق خورشید را میزند

بر روی قلبش

 دیوانه میشوم کم کم

از این اداهای هر روز!

 

 

نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/٢۸ساعت ٦:۳٠ ‎ق.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


 

سرم درد می کند

چگونه نماز بخوانم

بدون سجده بر تو !

نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/٢۸ساعت ٦:٢٧ ‎ق.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


باد دیوانه

پرده ی ساده ی اطاق خوابم را

بیرون می کند از پنجره !

 

 

 

نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/٢۸ساعت ٦:٢٥ ‎ق.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


نزدیک تو نخواهم آمد

تو بیماری " شعر " داری

میترسم لبانم را

با نخ و سوزن بدوزند !

 

 

نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/٢۸ساعت ٦:٢۱ ‎ق.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


تو بخواب ...

من مست کوچه های نیمه شبم

 یاد میگیرم

اذان !

 

 

نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/٢۸ساعت ٦:۱٦ ‎ق.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


 

خورشیدی نمی بینم هنوز

یک ستاره ی خواب آلود

از گوشه ی پنجره

نیم نگاهی می کند به بیداری من

پخش می کند باد

اعلامیه نگاه ما را !

 

نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/٢۸ساعت ٦:۱۱ ‎ق.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


روح کوچک من

در آغوش بزرگ تو

گم می شود

کودکانه بغلم کن !

 

 

نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/٢۸ساعت ٦:٠۳ ‎ق.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


بر من و تو همه چیز در گذشته است

رویای خوابهای طلائی درگذشته است

 

 

سر می گذارم روی سینه ی تو ، بخوان

که آبها از سر من و تو درگذشته است !

 

 

نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/٢۸ساعت ٥:٤٢ ‎ق.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


مثل اینکه زمان می گذرد

اما من فقط نگاه می کنم

همه از جلوی دیدم رد می شوند

اما من بدون تو

پاهایم نمیداند

به چه جهتی بچرخد

و نگاهم به کجا بنگرد !

 

 ترجمه ترکی :

 

هامیلار اونومدن اوتورلر

نه ایسه آیاقلاری مین

هایانا دونه جه یی

بللی دئییل !

 

نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/٢٧ساعت ۱۱:۳۱ ‎ب.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()



کلافه ام

از دست برگ

راز خود را می سپارد

به پائیز زرد

کلافه ام

از دست مرگ 

راز من را می سپارد

به زمستان سبز !

 

 

نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/٢٧ساعت ٦:٠۱ ‎ب.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


بدرقه می کنم بهار را 

در آشفتگی آواز گنجشک ها 

جای خالی "  او "  را

 پر می کند   " هیچ "  !

 

 

 

 

نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/٢٧ساعت ٥:٥٤ ‎ق.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/٢٦ساعت ٦:۱٢ ‎ق.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


نسیم یاد تو را

بر باد دادم

می وزد طوفان تنهایی !

 

 




نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/٢٥ساعت ٩:٥۳ ‎ب.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


به خاموشی سوختم

از آتش سردی

که برافروختم !


 

 


نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/٢٥ساعت ۸:٥۱ ‎ب.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


نگذارید زبانتان چیزی را بگوید

که قلبتان باور نکرده است .

 

 

نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/٢٤ساعت ٧:۳٢ ‎ب.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


 

 

بر بوم سیاه شب

نقشی از روز روشن می کشم

خورشید تکمیل میشود

تا غروب فردا !

 

 

نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/٢۳ساعت ۱۱:٠۳ ‎ب.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


 

 

از ده انگشت من

 یکی اشاره است

و دهها آغوش من !

 

 

 

 

نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/٢۳ساعت ٦:٠۳ ‎ب.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


 

 

 

 

 

خط لبخند تو

خبر می دهد از آمدن او

به تماشای خوشبختی من می آید !

 

 

 

 

 

 

نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/٢۳ساعت ٧:٤٤ ‎ق.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


سکوت من

هزاران کتاب ناخوانده هست 

خاک میخورد

در هوای تو !

 

 

 

 

 

 

نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/٢٢ساعت ۱٠:٥٠ ‎ب.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


 

من

گم,

راه,

تو

شدم !

 

 

 

 


 

 

 


 

 

 

نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/٢٢ساعت ۱:۱۸ ‎ق.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


هر شب کهنه

باید بیابم واژه ای نو 

که برای فردای تو باشد

چشم روشنی !

 

 

 

نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/٢٢ساعت ۱٢:٤٤ ‎ق.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


نسلی که سوخت و از " خیر  "  آری درگذشت !

 

 

نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/٢٢ساعت ۱٢:۱٢ ‎ق.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


توی خوابم

راهت ندادند

محکوم به حبس ابد

در بیداری ام  !

 

 

نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/٢۱ساعت ٦:٠۳ ‎ق.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/٢٠ساعت ۱٢:٥٦ ‎ق.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


توده های ابر می سازیم 

از بخار گرم آغوش

باران بهاریم

از نهاد جدائی

بر می آوریم 

آه !

 

 

 

 

نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/۱٩ساعت ٩:٢٦ ‎ب.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


جان کلام

در قلم من است 

دستانم همیشه می لرزد

روی قلب تو !

 

 

 


نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/۱٩ساعت ٦:۳٩ ‎ق.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


 

 

خورشید میدرخشد

در تمامی روزهای بلاتکلیف

زیر سایه ی تو  !

 

 


 

نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/۱۸ساعت ٦:٢۱ ‎ق.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/۱۸ساعت ۱٢:٠٤ ‎ق.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/۱٧ساعت ۱۱:٤۳ ‎ب.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


 

 

سر نهادم امروز 

بر کویر خشک انتظار

سیلاب جاری شد

از مرز دیده !

 

 

 



نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/۱٧ساعت ۱٠:۳۱ ‎ب.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


 

 

وقتی

فکر

میکنی

چگونه

بیایی

گوشهایم

زیر لب

ترانه

می خوانند !

 

 

 


 

نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/۱٧ساعت ۱٢:۱۱ ‎ق.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


هر شب

با پرنده ای می خوابم 

که از آسمان تیره  

سقوط می کند

به تعبیر خواب های من ! 

 

 


 

 

 

نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/۱٦ساعت ۱:٥٩ ‎ب.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


گاهی

تکیه می دهم

به تخته سنگی

که زمانی

شانه های تو نام داشت !

 

 

 


 

نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/۱٦ساعت ٩:۳٢ ‎ق.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


خداوند تنها

دو خط زیبا کشید

خط لبخند

بر قاب چهره ی تو

و یک نقطه ی پایان 

بر گوشه لب من!

 

 

 



نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/۱٥ساعت ٦:۱٥ ‎ب.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


دسته گلهای

آبی و زرد را

که چیده بودم

برای تو

گنبد و گلدسته کردند

بر مساجد شهر !

 

 

 

 


نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/۱٥ساعت ۸:٠۳ ‎ق.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


روح بزرگ تو را 

ویرایش می کنم

هیچ نمی ماند درآن 

جز من !

 

 



نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/۱٤ساعت ۱۱:۳٦ ‎ب.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


تار سفید مویت را

پیوند بزن

به تار و پود موی سیاهم

بعد از هر زمستان

بهار است ! 


 

 

 



نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/۱٤ساعت ۱٠:٥۳ ‎ب.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


پنجره ی یک خانه

گشوده است

رو به قبله ی نگاه من

مردی 

خالی شده است

در جاسیگاری خاکستری!

 

 

 


نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/۱٤ساعت ۳:٥٥ ‎ب.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


از سلام

به اندازه ی

خداحافظ

میترسم !

 

 


نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/۱٤ساعت ۱٠:٤٦ ‎ق.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/۱۳ساعت ٩:٠٧ ‎ب.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


لحظه

ای 

رفتن 

تو 

سال 

ها 

طول 

می

کشد !

 

 

 


نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/۱۳ساعت ٦:٥٤ ‎ب.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


دنیا

با جنگ

نابود نمی شود

در میانه ی لبخند ما 

محو میشود !

 

 


نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/۱۳ساعت ٦:٤۱ ‎ب.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


 

 

" آه  "  ام را می تراشم 

سنگ خارا بود  

در گلوی من !


 

نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/۱۳ساعت ٦:٢۳ ‎ب.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


دیشب

خواب دیدم

خواب یک جنگل

جنگلی بدون درخت

برافروخته بودی

آتشی بزرگ در روح جنگل !

 

 

 

 

نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/۱۳ساعت ۳:٥٤ ‎ب.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/۱۳ساعت ۱۱:٥۳ ‎ق.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/۱٢ساعت ۱۱:۳٠ ‎ب.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


 

 

گل بیجان عمر را 

در باغچه دل تو میکارم 

دفتر زرد خاطره

سبز میشود

با قطره های آب دیده ام

هر روز !

 

 


 

 

 


 

نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/۱٢ساعت ٥:٤٠ ‎ق.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


قدم گداخته بودیم

در جاده ای بی راه

زیر پای ما

آسمان بود!

 

 

 


 

 




نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/۱۱ساعت ۳:٢٦ ‎ب.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


 

آواز " توکا  "

ساعت بیداری منست

که تمامی ندارد سحر

درافسانه های او !

 

 

 

توکا:

پرنده ای از دسته ی گنجشکها ... با پرهایی به رنگ خاکستری و سبز

 

 


نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/۱٠ساعت ۱۱:۳۳ ‎ب.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


می اندیشم

به عاقبت پرنده ای  

که قبل از همه

به طلوع خورشید

سلام می گوید

در تنگاتنگ غروب اما

صدای شلیک

که می آید

به طلوع تو

دیگر نمی اندیشم !

 

 

 


 


نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/۱٠ساعت ٦:۳۳ ‎ق.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


دیده ی

تو

بسته

می شود

به

تماشای

من

پای

درخت

بید !

 

 


نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/۸ساعت ۱۱:۳٢ ‎ب.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()



قمار عجیبی ست 

عشق 

هم تو برنده ای 

هم من !


 

 


نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/۸ساعت ٤:٢٠ ‎ب.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/۸ساعت ٦:٠٤ ‎ق.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


من می نویسم

تو می خوانی

همه رد می شوند !

 

 


نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/۸ساعت ٥:٤٢ ‎ق.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/٧ساعت ۱۱:٢٦ ‎ب.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


دستم را

به خوبی

خوانده ای

امتحان

خواهم گرفت!

 

 


 

 

 


نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/٧ساعت ۱٠:۳۱ ‎ب.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


 در گوش کافر من

فقط پرندگان

اذان می خوانند !

 

 

 

 

 

نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/٧ساعت ۱۱:٥٥ ‎ق.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


لب

فرو

نبند

سکوت

لبهایم

را

جا

گذاشته ام !

 

 

 

نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/٧ساعت ۱٢:٢۱ ‎ق.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


ماه سرک میکشد از پنجره ام 

مهتاب تنم را بپوشاند برای تو

بیدار بمان که رویای سرزده ام 

درآغوش لبانت بخواند برای تو !

 

 





نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/٦ساعت ۱۱:۳٠ ‎ب.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


گام های موسیقی

ریشه گرفت

 از قدمهای تو !

 

 

 


نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/٦ساعت ۱۱:٤٩ ‎ق.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


 

 

دوستت

دارم

بلند

 

کوتاه

نمی آیم !

 

 

 

 

 

 

 

نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/٥ساعت ۱٢:٢٩ ‎ب.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


ققنوس وجودت را

از خاکستر آتشم

رها میکنم !

 

 


 

نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/٤ساعت ۱٢:٠۳ ‎ق.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


آرام می گیرم

در جامه ی سرخ تنت

نگاهم

کمخون است !

 

 

 

 


نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/۳ساعت ۱۱:٥٤ ‎ب.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


 

تنهائی

تو

تنها

به

درد

من

میخورد !

 


 

 




نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/۳ساعت ۳:٢٧ ‎ب.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


فانوس

نگاهت را

بیاویز

از چشمان سیاهم  !

 

کورمال است

جاده ی تنهائی !

 

 



 

نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/۳ساعت ۳:۱۸ ‎ب.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


پژمرده گلی

شکوفه داد

در موهای خیس من

رگ های دستانت

چشمه های آب است !

 

 

 

 

نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/۳ساعت ۳:٠٠ ‎ب.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()


نیلوفران

می رقصند

به دور گیسوان آب ...

آن روز

تورا

خواهم دید !

 

 


نوشته شده در ۱۳٩۳/۳/۳ساعت ٢:٤٩ ‎ب.ظ توسط کبرا پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()



Design By : Pars Skin