آذر
چشمه لرین دونو آچیلیر لبه - لبه سو آخیر ! باز میرسند پرستوهای مهاجر به لانه خود باز میرسند ابرهای پراکنده به آشیانه خود هزار بهار رسید و من نرسیدم به آغاز فصل میرسند خاک تشنه و باران به بهانه خود ! خنده هایش شبیه شکوفه های درخت هیچ است بهار ... خوب می آید ! گون چئخئر گون باتئر آردا قالئب بیر " آی " ! گوزلریم یول چکیر ... آغ کاغاذ دا افق یوخ ! عاقبت همه ی ما زیر این خاک آرام خواهیم گرفت ما که روی آن دمی به همدیگر مجال آرامش ندادیم ... آتش تو بودم رو به خاموشی می روم خاموش که نه رو به فراموشی می روم حیات سرد من با تو گرم و روشن میشد رو به سوی غروب هم آغوشی می روم ! ***
Design By : Pars Skin |