آذر

هر گونه برداشت و کپی از مطالب و نوشته های اختصاصی اینجانب منوط به کسب اجازه هست

همسفر

 

فنجان داغ را می گذارم

روی هره ی سرد 

پاییز شب را با نورهای زرد 

و خیره کننده از دور

تماشا می کنم 

روح پرنده ای به جا مانده

باز هم از سفری بی محابا می خواند  

پنجره را می بندم 

دلم تپیدن را آغاز می کند

و ...

چائی ، 

هنوز داغ داغ است ! 

نوشته شده در ۱۳٩٤/٧/٢۳ساعت ۸:٢۳ ‎ق.ظ توسط کبری پورپیغمبر ( آذر ) نظرات ()



Design By : Pars Skin